تکون خوردنت
سلام گل پسرم خوبی عزیزم مامانی فدات بشه
پسر گلم مامانی یکم بی تجربس می بخشی که ندونستم اولین بار که تکون خوردی کی بود تا برات بنویسم اخه تو اولین نی نی مامان هستی دیگه
ناراحت نشی عزیز دل مامان
بزار واست بگم جریان تکون خوردنت
یه روز رفتم پیش خاله اسی(اسرین)تقریبا سه چهار روزی میشد که می دونستم تو دلم یه پسر قند وعسل دارم
با خاله حرف میزدیم خاله بهم گفت: راستی نی نی تکون نمیخوره؟ (منم بی تجربم دیگه)گفتم :نه تکون نمی خوره خاله گفت:الانا باید تکون بخوره تکون خوردنش مثل ضربان قلبه
به خاله گفتم:راست میگی یه چن وقتی این جوری میشم وخاله اسی کلی خندید
وای پسر گلم ببخش که ندونستم
الهی من فدات شم
وقتی صبح که از خواب بیدر میشم هیچی تکون نمی خوری چون گرسنه و خواب آلو هستی ولی ولی به محض اینکه سیر بشی وسر حال بیای تازه ورزش کردنت شرع میشه انگار تو مسابقات دو شرکت میکنی
قربونت برم من
وقتی من خوشحال باشمو نگو......... انگارتو عروسی هستی
ولی اگه ناراحت باشم اصلا تکون نمی خوری ببخش گل پسرم که این مدت خیلی ناراحت بودم وهمیشه گریه می کردم اخه بعضیا خیلی باهام بدن ولی من هیچوقت کاری نکردم که کسی رو ناراحت کنم نمیدونم اخه واسه چی اونا باهام بدن شکر خدا که بابایی خوبه وبه حرف هیچ کس گوش نمید این خیلی خوشحالم میکنه که بابایی ادم فهمیده وخوبیه ومن وتو رو خیلی دوست داره ناراحت نشی که بابایی نمیاد واست حرف دلشو بنویسه اخه ازصبح تا شب سرکار میره و خیلی براش سخته وخیلی خسته میشه
بابای منو نی نی کوچولو ازت ممنونیم که به خاطر ما این همه سختی رو تحمل میکنی وخیلی دوست داریم ویه عالمه بوس برات میفرستیم